بنابراین، از طریق بازی، ترکیبات جدیدی از رفتارها دقیقاً به این دلیل به دست میآید که فرد مانند زندگی واقعی احساس استرس نمیکند و از اشتباه کردن نمیترسد.
علاوه بر این، برونر در چهار جلد خود با عنوان «بازی» رویکرد قابلتوجهی در وارد کردن رفتارهای لودیک در حوزه فیلوژنتیکی فراتر از حوزه روانشناختی ارائه کرده است (برونر 1981).
اولین کسی که به طور ارگانیک و سیستماتیک در مورد بازی با تراکتور اسباب بازی بزرگ صحبت کرد، یوهان هویزینگا در مقاله خود در سال 1939 Homo Ludens بود که در سال 1946 در ایتالیا منتشر شد (Huizinga 2002).
تز او که برای آن زمان ابتکاری بود، معتقد است که تمدن بشری در بازی و به عنوان بازی رشد می کند: “برای مدت طولانی من بیشتر و بیشتر متقاعد شده ام که تمدن بشری در بازی، به عنوان بازی، به وجود می آید و توسعه می یابد” (Huizinga 2002، مقدمه).
و به طور گسترده تر: در معیار ارزش اخلاقی، شک ابدی بازی یا جدیت تعیین می شود.
هر کس ارزش عینی قانون و هنجارهای اخلاقی را انکار کند هرگز مرز بین بازی و جدیت را نخواهد یافت.
سیاست ریشه در خاک بدوی فرهنگ دارد که در رقابت انجام می شود.
بنابراین به این نتیجه رسیدیم فرهنگ واقعی نمی تواند بدون کیفیت بازیگوشی خاصی وجود داشته باشد، زیرا فرهنگ مستلزم محدودیت خود و خویشتن داری است، توانایی معینی برای مشاهده نکردن هدف نهایی و عالی در تمایلات خود، بلکه محصور دیدن خود.
در حدودی که خود آزادانه به خود تحمیل کرده است.
فرهنگ همچنان میخواهد، به یک معنا، پس از توافق متقابل، بر اساس قواعد خاصی بازی شود.
فرهنگ واقعی همیشه و از همه جهات مستلزم بازی جوانمردانه است و بازی جوانمردانه چیزی نیست جز معادلی که در قالب بازی بیان می شود.
حسن نیت بازی اسپویلر خود فرهنگ را خراب می کند.
اگر این صفت بازیگوش برای ایجاد یا ترویج فرهنگ است، پس باید خالص باشد.
نباید شامل انحراف یا کنار گذاشتن قواعدی باشد که توسط عقل، انسانیت و ایمان مقرر شده است.
این نباید ظاهری نادرست باشد که پشت آن نقشه ای برای ایجاد اهداف با اشکال بازیگوش پرورش یافته خاص پوشانده شود.
بازی واقعی تمام تبلیغات را حذف می کند. هدف خودش را دارد.» (Huizinga 2002, p. 248).